‹ بازگشت به صفحه اصلی

سالگرد هواپیمای اوکراینی

۱۷ دی ۱۴۰۰

چند روزی است که میخواهم مطلبی را در مورد حواشی ماجرای هواپیمای اوکراینی بنویسم. اما شکاف عمیق ایجاد شده در بین ماجرای کشته شدن قاسم سلیمانی و سرنگونی هواپیمای اوکراینی، جامعه را دوقطبی‌تر از گذشته کرده و هیچکس گوش شنوا ندارد. هرچه که هست فقط یارکِشی است.

حواشی این مسئله به قدری زیاد شده که اصل مطلب به حاشیه رفته‌ است. اصلِ عزاداری گویی فراموش شده. محمد که دو سال پیش می‌خواست عزاداری مختصری را جلوی دانشکده کامپیوتر برای هم‌کلاسی‌ها و رفقای از دست رفته‌اش برگزار کند فکر کنم حرفمم را خوب می‌فهمد. آن تجمع اما بیشتر تبدیل شد به یک اعتراض، اعتراضی که البته به جا و به حق بود، اما نه در جای مناسب؛ ما برای عزاداری آمده بودیم. یادبودی که قرار بود برای ادای احترام به هم‌دانشگاهی‌ها برگزار شود، در کمال تعجب، با پرتاب کردن گل‌های یادبود به سمت رئیس دانشگاه و فریاد بی‌شرف بی‌شرف تمام شد. البته نه، با فرار رئیس دانشگاه تمام شد، فرار از جمع دانشجویان و البته از مسئولیت‌اش.

همه می‌دانیم چه شده، همه از وقاحت باخبریم، همه از سه روز دروغ باخبریم، همه از دو سال بی‌مسئولیتی باخبریم، همه ته دلمان آرزو می‌کنیم که فقط خدا کند عمدی نباشد، هرچند که شاید امیدی هم به آن نداریم، همه داغداریم، هیچکس هم نمی‌خواهد و نمی‌تواند که فراموش کند. اما انگار اصل مسئله به حاشیه رفته است و عزاداری و غم فقط و فقط جایش را به خشم داده است. خشمی که حتما به جا و به حق است. شاید هم اصلِ مسئله همین دادخواهی باشد، منی که فقط دوستانی در پرواز داشته‌ام شاید اصلا حق نداشته باشم که وقتی صدای حامدها و جوادها و علیرضاها و خانواده‌هایشان بلند است، حرفی بزنم.

اما به احترام تمام ۱۷۶ مسافر هواپیمای اوکراینی، در سالگرد کشته شدنشان و داغدار شدنمان، فقط عزاداری می‌کنم. دادها و فریادها بماند برای فرداها.

برای تک‌تک مسافرها، #من_هم_شمعی_روشن_خواهم_کرد 💔

کلمات کلیدی: